Archive for the ‘اعلامیه های سازمان’ Category

به مناسبت روز جهانی مبارزه برای الغاء خشونت علیه زنان

نوامبر 23, 2009

اعلامیه هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران(راه کارگر)

به مناسبت روز جهانی مبارزه برای الغاء خشونت علیه زنان

به خشونت علیه زنان پایان دهید

25 نوامبر، روز جهانی مبارزه برای الغاء خشونت علیه زنان است. فعالین جنبش زنان از سال 1981 این روز را به یک روز جهانی تبدیل کرده بودند. مجمع عمومی سازمان ملل متحد نیز آن را در 1999 به رسمیت شناخت. 25 نوامبر، سال روز تجاوز جنسی و قتل خواهران میرابل، (پتریسیا، مینروا، ماریا) از اعضای جنبش مقاومت است که توسط مزدورا ن دیکتاتورِ مورد حمایت آمریکا، رافائل تروخیلو(1930ـ1961) در جمهوری دومینیکن، کشته واجسادشان در کنار مردابی انداخته بودند.

خشونت علیه زنان، در سراسر جهان، امر ناشناخته ای نیست. فرهنگ مردسالار حاکم، در کنار سنت های عقب مانده و قرون وسطائی، سودجوئی سرمایه دارانه و نگاه کالائی به زن، انتقام جویی مردانه در جنگ ها، زنان را به آماج خشونت تبدیل کرده است. این امر نه تنها در کشورهای عقب نگه داشته شده، که در جهان صنعتی نیز با ابعاد تکان دهنده ای دیده می شود. خشونت علیه زنان، زمان و مکان نمی شناسد. تجاوز جنسی در محیط های خانوادگی و بیرون از آن، تجاوز به زنان اسیر در جنگ ها و زندان ها، آزار جنسی در محیط های کار، تبعیض و حق کشی در جامعه، سوء استفاده تبلیغاتی از بدن زن؛ تجارت بدن زن، سرکوب خشن عواطف و احساسات پاک دختران جوان و زنان در جامعه و خانواده، بخشی از عرصه هایی است که این خشونت را تجلی می بخشند.

خشونت علیه زنان، امری ابدی، غریزی و ناشی از بد ذاتی مردان نیست. این امر به سه عامل مهم بستگی دارد:

اول ـ به نظام های اقتصادی ـ اجتماعی که زن را «کهتر» می دانند. این امر از زمانی آغاز شده است که بازوی مرد در تولید نقش کلیدی یافت و زمینه اقتصادی ـ اجتماعی برتری مرد پایه ریزی شد. پیش از آن دوره هایی در تاریج بشری را می توان سراغ گرفت که زنان نقش برجسته ای داشته اند و بسیاری از خدایان زن بوده اند. سرمایه داری یکی از این نظام هاست که مروج و مبلغ «کهتری» زن است. حتی زمانی که مدافع حقوق زنان شد و شعار «آزادی زن» سرداد، از نیروی کار زنان در امر تولید با هد ف درهم شکستن قدرت چانه زنی مردان دفاع کرد. شعار «آزادی زن»، هم چنین زمینه ساز سوءاستفاده از بدن زن در صنعت سودآور و جهنمی تبلیغات و تجارت سکس شد ه است.

دوم ـ سنت های اجتماعی عقب مانده ی ناشی از ته نشین شدن عوارض نظام های اقتصادی ـ اجتماعی، که با جان سختی در حافظه ی جامعه ریشه دوانده است. این سنت ها، مدافع «کهتری» زن و تضمین برتری مرد هستند. به دیگر سخن به قول سیمون دوبووار، هیچ کس «زن» زاده نمی شود، «زن» می شود. بنابراین این سنت های ریشه دار عقب مانده است که از «کهتری» زن دفاع و او را به «جنس دوم» تبدیل می کند.

سوم ـ نظام های حقوقی و سیاسی مدافع «کهتری» زن و پیشبرنده و مدافع برتری و امتیازات مردان و حافظ نظام مردسالار. حکومت های ضد زن و یا زن ستیز هم چون عربستان سعودی، طالبان و جمهوری اسلامی از زمره بدترین این نظام ها هستند. جمهوری اسلامی را باید خشن ترین و ارتجاعی ترین این حکومت ها و حتی بدتر از حکومت طالبان دانست. زیرا اگر حکومت طالبان بر جامعه ای حکومت می کرد که سنت ها و فرهنگ حاکم بر جامعه، با آن همسوئی بالائی داشت، درایران، مبارزه با سنت ها و فرهنگ مردسالار، چه توسط جنش زنان وچه روشنفکران آزادی خواه و برابری طلب، دهه ها جریان داشت و دست آوردهای بسیاری به بار آورده بود. حاکمیت جمهوری اسلامی بر جامعه ای که با سنت های عقب مانده در افتاده و در بسیاری از موارد آن را به عقب نشینی هایی وادار کرده بود، یک نا بهنگامی تاریخی است. عقب راندن پیشروی زنان و مردان در مبارزه علیه سنت ها ی عقب مانده، وظیفه ای بود که حکومت زن ستیز جمهوری اسلامی از همان ابتدای روی کار آمدن با خشونت در دستور کار خود قرار داد.

اگر خشونت علیه زنان، در بسیاری از کشورها، خارج از حوزه حفاظتی قانون انجام می گیرد و جرمِ قابلِ تعقیب محسوب می شود، در ایران تحت حاکمیت جمهوری زن ستیز اسلامیٍ، خشونت علیه زنان، خشونتی سازمان یافته، قانونی و شرعی است. در جمهوری اسلامی خشونت علیه زنان در مجلس شورای اسلامی تصویب می شود و توسط دولت وارگان های سرکوبش به اجرا در می آید. اعتراض علیه این خشونت سازمان یافته، در دادگاه های شرع اسلامی، به محکومیت زنان منجر می شود و بی حقی زنان را تکمیل می کند. از دید حاکمان اسلامی، زن نصف مرد ارث می برد؛ شهادت دو زن، معادل شهادت یک مرد است؛ حق طلاق ندارد؛ پس از جدائی حق حضانت فرزند را از دست می دهد؛ چند همسری مجاز است؛ «صیغه» یا ازدواج موقت قانونی است؛ ازدواج با دختران خردسال 10 تا 14 ساله منع قانونی ندارد. (4 درصد ازدواج های سال 1387 با دختران بین 10 تا 14 سال انجام گرفته است)؛ تلاش برای ممنوعیت تحصیل دختران در رشته های بخصوصی ضروری است؛ سهمیه ای کردن پذیرش دانشجویان دخترو بومی کردن دانشگاه ها در مورد دختران دانشجو، و طرح تفکیک جنسیتی با هدف جلوگیری از رشد دانشجویان دختر لازم است؛ حق سفر و انتخاب محل سکونت بدون اجازه مردان فامیل، امکان ناپذیر است؛ آزادی پوشش زنان نه تنها به رسمیت شناخته نمی شود که به شدت سرکوب می شود و برای مقابله با آن طرح «ارتقاء امنیت اجتماعی» به اجرا در می آید؛ زنان حق آواز خواندن ندارند و چنین اقدامی جرم محسوب می شود، تا جائی خامنه ای از بکارگیری صدای زنان در صدا و سیما انتقاد کرده است؛ و….. بر این لیست سیاه می توان هم چنان افزود.

چنین سیاست رسوائی در جامعه ای اعمال می شود که زنان تحصیل کرده رقم بالائی را تشکیل می دهند و 60 درصد دانشجویان کشور، دختران جوان هستند. کارگردانان و هنرپیشه های ایرانی، به نسبت درصد جمعیت، یکی از بالاترین مقام ها را در سطح جهان به خود اختصاص داده اند. تناقض رشد فرهنگی و سیاسی زنان با قوانین عشریتی در جامعه ای مردسالار؛ بر زمینه ی سنت ها و عرف های به جا مانده از قرون وسطی و حاکمیتی حافظ و مروج مردسالاری، جنبش زنان را به آتشفشانی زیر پای جمهوری اسلامی تبدیل کرده است. برای مقابله با این ظرفیت مبارزاتی است که طرح «ارتقاء امنیت اجتماعی» به اجرا در می آید. سیاستی که تحت عنوان مبارزه با بدحجابی، به گفته مقامات نیروی انتظامی با دستگیری ده ها هزار زن و دختر و تذکر به چند صد هزار نفر همراه بوده است. مبارزه زنان کشور علیه این تبعیضات در اشکال گوناگون و بویژه کمپین یک میلیون امضاء، بیان مبارزه درخشانی است که از این آتشفان نیرو می گیرد. آتشفشانی که انفجار آن را در حوادث پس از 22 خرداد به خوبی مشاهده کرده ایم. در این مبارزات ضد استبدادی، زنان در صف مقدم و همدوش مردان، چنان جسارتی از خود نشان دادند که حیرت جهانیان را برانگیخت. جسارتی که خشم و نفرت مزدوران حکومتی رابه دنبال داشت. خشمی که باعث شد گلوی ندا آقاسلطان را به گلوله ببندند. جسد ترانه موسوی را پس از تجاوز وحشیانه و گروهی به آتش بکشانند. به دختران جوان در بازداشتگاه ها تجاوز کنند. به زنان روشنفکر دستگیر شده، از هیچ توهینی ابا نداشته باشند.

امروز، در روز جهانی برای الغاء خشونت علیه زنان، برای ما ایرانیان که اسیر جمهوری زن ستیز اسلامی هستیم، پایان دادن به خشونت علیه زنان، تنها از مسیر درهم شکستن حاکمیت اسلامی می تواند به سرانجام برسد. تنها با درهم شکستن جمهوری اسلامی است که می توان حفاظ قانونی بر مردسالاری و خشونت نهادینه شده را از میان برداشت و راهی برای پایان دادن به آن جست. روشن است با از میان برداشته شدن جمهوری اسلامی، خشونت علیه زنان پایان نخواهد یافت. زیرا تا سرمایه داری برقرار است تبعیض و خشونت علیه زنان ادامه خواهد یافت. بدون عبور از سرمایه داری و ایجاد سوسیالیسم بعنوان نظام اقتصادی ـ اجتماعی نوین، نمی توان زمینه های مادی خشونت علیه زنان را بطور کلی نابود کرد. هم چنین بدون مبارزه بی امان با فرهنگ و سنت های ارتجاعی به جا مانده در جامعه نمی توان مبارزه ی مؤثری برای الغاء خشونت علیه زنان انجام داد. برای این کار باید بسیاری از سنت ها و عرف های جاری در میان مردم به نقد کشیده شود. کارگسترده ی فرهنگی و سیاسی صورت گیرد. برابرحقوقی زنان و مردان به رسمیت شناخته شود. خشونت علیه زنان در تمامی اشکال آن غیرقانونی و قابل تعقیب اعلام شود. و نهضت گسترده ای برای لغو خشونت علیه زنان سازماندهی شود. این امر به یک دنیا کار نیاز دارد. در این میان جنبش کارگری ـ سوسیالیستی می تواند نقش کارآمدی داشته باشد. جنبش کارگری باید که هم در مبارزه با رسوبات عقب مانده و ارتجاعی در جامعه و هم برای برابر حقوقی زنان با مردان، از تمامی ظرفیت های خود استفاده کند.

در این کارزار جهانی و نهضت گسترده برای الغاء خشونت علیه زنان، سازمان ما خود را در کنار جنبش زنان، جنبش کارگری و تمامی مبارزین این راه می داند.

سرنگون باد جمهوری اسلامی

زنده باد آزادی، زنده باد سوسیالیسم

هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران(راه کارگر)

2 آذر 1388ـ 23 نوامبر2009

اعلامیه هیئت اجرائی:بمناسبت یازدهمین سالگرد قتل های زنجیره ای

نوامبر 20, 2009

اعلامیه هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران(راه کارگر)

در یازدهمین سالگرد قتل های زنجیره ای

درکنار خانواده های قربانیان جنایات رژیم باشیم

در اول آذرماه 1377 مأموران وزارت اطلاعات داریوش فروهر رهبر حزب ملت ایران و همسرش پروانه اسکندری را با ضربات چاقو و به شکلی فجیع به قتل رساندند. به دنبال آن محمدمختاری و محمدجعفر پوینده مسئولین کانون نویسندگان ایران را در 16 آذرماه با طناب خفه کردند، جنایت کاران سپس به سراغ مجید شریف و پیروز دوانی رفتند. انعکاس این جنایات، و فشار افکار عمومی دولت خاتمی را مجبور به موضع گیری کرد واما مسئولین این جنایات در وزارت اطلاعات شناسائی شدند و زیر چتر حمایت رهبر قرار گرفتند. مجریان اوامر دفتر رهبری برای از بین بردن شاهد اصلی ماجرا و مجری طرح نابود سازی مخالفین، سعید اسلامی را در زندان واجبی خور کرده وبه قتل رساندند. اما شهیدان آذرماه، تنها قربانیان سیاست حذف فیزیکی فتوا دهندگان نبودند، بلکه نزدیک به 80 نفر از سال 1369 تا 1381 در داخل کشور به این شیوه به قتل رسیدند. هم زمان با قتل های زنجیره ای داخل کشور، نزدیک به 250 نفر از فعالین سیاسی در خارج کشور ترور شدند.

سیاست کشتن و ترور مخالفین، سیاست شناخته شده ی جمهوری اسلامی در تمامی طول حکومت ننگین اش است. اگر بر این جنایات، اعدام های زندانیان سیاسی در طول دهه شصت و هفتاد و بویژه کشتار تابستان 1360 و قتل عام زندانیان سیاسی در تابستان 1367 را اضافه کنیم، آن وقت بخشی از سیاست جنایت کارانه حذف مخالفین را در طول حیات این رژیم به تصویر کشیده ایم. سیاستی که اکنون هم که جنبش مردمی، تمام قد در برابر حاکمان جنایت کار ایستاده است، ادامه دارد. در تازه ترین نمونه، اعدام بی شرمانه احسان فتاحیان در زندان سنندج و صدور حکم اعدام برای 12 فعال سیاسی ـ مدنی کرد و 5 فعال سیاسی در تهران را باید ادامه این سیاست دانست. کشتن دکتر رامین اندرجانی نیز نمونه ی جدیدی از بکارگیری قتل های زنجیره ای است. اکنون باردیگر رژیمی که به ترس مرگ دچار گشته، داس مرگ را بر فراز سر جوانان مردم به حرکت درآورده است.

اگر دیروز جنایت رژیم در کشتن مخالفین و ترور فعالین سیاسی و کشتار در زندان ها، انعکاس وسیعی نمی یافت و مردم کوچه و بازار در جریان این جنایات قرار نمی گرفتند، امروز اوضاع به شدت تغییر کرده است. حال که مردم ایران و سراسر جهان در تلویزیون های خود به چشم دیدند که فریاد «رأی من کو؟»جوانانی مانند ندا آقاسلطان، سهراب اعرابی، اشکان سهرابی، امیرجوادی فر، محسن روح الامینی و ده ها نفر دیگر با سرب داغ پاسخ گرفت، به عمق وحشی گری و جنایت پیشگی جمهوری اسلامی پی بردند. از این رو آرام وقرار ندارند و هر روز که می گذرد بر وسعت و عمق جنبش ضد استبدادی افزوده می شود. حالا دیگر می توان با انعکاس گسترده اخبار جنایات رژیم، افکار عمومی را علیه آن بسیج کرد. می توان مردم آزاده جهان را به کمک گرفت و می توان مانع از ادامه این جنایت های ضدبشری شد. حالا دیگر حتی صفوف حکومتیان متحد نیست. اگر دیروز بخشی از حاکمیت چشم بر جنایات دستگاه ولایت به عنوان ستون اصلی نظام اسلامی می بست و یا با آن همراهی می کرد، اکنون متوجه شده است که آن سیاست دیگر کارساز نیست و نیک دریافته است که داس مرگ، حالا به سراغ خودشان نیز آمده است. این امر شکاف در بالا را گسترده کرده و اراده واحد در پیشبرد سیاست حذف فیزیکی مخالفین را با مشکلات جدی روبرو ساخته است. بسیاری از کسانی که دیروز چشم و گوش بسته با شمشیر آخته دستگاه ولایت سر مخالفین را از تن جدا می کردند، امروز باید نگران آینده خود باشند و این ترس اراده ی آن ها را درهم خواهد شکست.

در یازده همین سالگرد قتل های زنجیره ای، و در کوران جنبش شکوهمند مردمی، دیگر تنها، افشای جنایت های رژیم اسلامی و ستون اصلی اش، دستگاه ولایت کافی نیست. زمان آن فرارسیده است که خانواده های تمامی قربانیان رژیم در سه دهه ی گذشته ، جان باخته گان اعدام های 60، قتل عام 67، و دیگرسال های زندان های رژیم، قربانیان قتل های زنجیره ای، ترور شده گان خارج از کشور، و جان باخته گان جنبش اخیر، دست در دست هم دهند و نهضت بزرگ دادخواهی همه داغدیدگان را به وجود آورند و تمامی پرونده های ناگشوده را باز کرده و خواهان شناسایی مسئولین و مجریان این کشتار های ددمنشانه باشند. باید که در کنار خانواده های داغدیده ایستاد، در مراسم های گوناگونی که برگزار می کنند شرکت کرد؛ باید از تمامی دوستان و آشنایان خواست که به این جنبش بزرگ دادخواهی بپیوندند. باید از تمامی فعالین حقوق بشر در خارج از کشور خواست این پرونده ها را به مراجع بین المللی ارسال کرده و خواهان گشوده شدن پرونده رهبران جمهوری اسلامی به عنوان متجاوزین حقوق بشر و جنایت علیه بشریت شوند.

سازمان ما، هم چون گذشته خود را در کنار خانواده های داغدیده، از هر عقیده و مرامی، وابسته به هر جریان سیاسی واجتماعی می داند و خود را نه تنها در غم آن ها شریک که جزئی از این خانواده بزرگ می داند. سازمان ما نیز هم چون بسیاری از دیگر احزاب و سازمان های سیاسی، بخش بزرگی از بهترین رفیقان و از جمله 9 تن از اعضای کمیته مرکزی اش را از دست داده است. ما در یازدهمین سال گرد قتل های زنجیره ای، در برابر تمامی شهیدان راه آزای و برابری سر تعظیم فرود می آوریم و برای تحقق آرمانشان با تمام قوا می کوشیم.

سرنگون باد جمهوری اسلامی

زنده باد آزادی، زنده باد سوسیالیسم

هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران(راه کارگر)

29 آبان 1388ـ 19 نوامبر2009

علیه صدور احکام اعدام زندانیان سیاسی اعتراض کنیم

نوامبر 19, 2009

اعلامیه هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر)

در مورد اطلاعیه دادگستری استان تهران

علیه صدور احکام  اعدام زندانیان سیاسی اعتراض کنیم

دادگستری کل استان تهران با صدور اطلاعیه ای در 26 آبان 88 احکام  اعدام برای پنج تن از زندانیان سیاسی را  مورد تاکید قرار داد و احکام زندان برای 81 نفر دیگر را اعلام کرد. در این اطلاعیه آمده است:

«اتهامات برخی از متهمان که رسیدگی به آن ها منتهی به صدور قرار نهایی مجرمیت و کیفرخواست شده  و به دادگاه ارسال شده است عبارتند از:

اقدام بر ضد امنیت کشور

اجتماع و تبانی برای ارتکاب جرایم بر ضد امنیت کشور

تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی ایران

اخلال در نظم عمومی و آسایش  و آرامش عمومی

تخریب و تحریق امول دولتی، عمومی و مردم

شرکت و یا معاونت در ضرب و شتم مردم و مأموران

محاربه و افساد فی الارض»

در ادامه ی اطلاعیه آمده است: » دادگاه رسیدگی کننده … به اتهامات انتسابی رسیدگی … و به صدور رآی اقدام کرده است که تاکنون 89 نفر از متهمان محاکمه و بر حسب مورد به مجازات اعدام برای 5 نفر که متهم به وابستگی و عضویت در گروهک های ضدانقلاب، تروریستی و معاند بوده اند و حبس برای 81 نفر از 6 ماه تا 5 سال محکوم شده اند».

بر پایه این احکام، حامد روحی نژاد، محمدرضا علی زمانی، آرش رحمانی پور، ناصر عبدالحسینی که به اتهام همکاری با رادیو تندر و وابستگی به انجمن پادشاهی ایران و  رضا خادمی به  اتهام عضویت در سازمان مجاهدین دستگیر شده  بودند در خطر اعدام قرار گرفته اند. احکام صادره علیه دستگیرشدگان حوادث اخیر و یا دستگیرشد گانی که قبل از آن در زندان های وزارت اطلاعات بوده اند، نشان از سیاست رژیم برای زهرچشم گرفتن از جنبش رو به رشد مردمی دارد. صدور احکام اعدام برای کسانی که حتی اگر عضو یک سازمان سیاسی بوده اند، شخصأ نه در اقدامی نظامی شرکت داشته اند و نه قرار است مسئولیت تمامی سیاست های سازمانشان را بر دوش کشند، بیش از آن که یک حکم قضائی باشد، یک اقدام جنایت کارانه سیاسی برای ترساندن مردم است. هدف این سیاست که نمونه ی آن را در مورد فعالین سیاسی ـ مدنی کرد با اعدام جنایت کارانه رفیق احسان فتاحیان و صدور حکم اعدام برای شیرکوه معارفی  و 11 فعال سیاسی ـ مدنی کرد دیده ایم، ضمن تلاش برای ترساندن مردم از ادامه جنبش ضداستبدادی، رساندن این پیام است که کسانی که از چهارچوب های قانون اساسی جمهوری اسلامی خارج شوند، معاند محسوب شده واعدام خواهند شد. آن ها از این طریق می خواهند میان نیروهای معترض مخالف قانون اساسی و معترضین طرفدار قانون اساسی جمهوری اسلامی، شکاف انداخته و مانع گسترش جنبش اعتراضی و فراتر رفتن از چهارچوب های قانون اساسی شوند. آیا وقت  آن فرا  نرسیده است که اصلاح طلبان و معترضین طرفدار قانون اساسی به سکوت خود در مورد احکام اعدام در مورد معترضین مخالف قانون اساسی پایان دهند و به اعدام و صدور احکام اعدام مخالفین و وابستگان به سازمان های سیاسی مخالف نظام اعتراض کنند؟ُ

سازمان مان ضمن محکوم کردن دستگیری فعالین سیاسی و مبارزین  جنبش اعتراضی، ضمن محکوم کردن صدور احکام زندان و اعدام  در مورد همه دستگیرشده گان و زندانیان سیاسی چه معتقدین به قانون اساسی و چه مخالفین قانون اساسی، خواهان آزادی همه زندانیان سیاسی و لغو احکام اعدام است.

سازمان ما ضمن محکوم کردن احکام اعدام علیه فعالین انجمن پادشاهی ایران، سازمان مجاهدین و فعالین سیاسی ـ مدنی  و وابستگان به سازمان های سیاسی کرد و بلوچ، از همه نیروهای سیاسی و فعالین حقوق مدنی می خواهد علیه صدور این احکام اعتراض کنند و از هر طریق ممکن مانع اجرای این احکام ضد انسانی شوند.

سازمان ما بر این نظر است که باید ضمن همبستگی و همراهی با خانواده های دستگیرشد گان، با سازماندهی تجمعات اعتراضی در مقابل بیدادگاه های رژیم اسلامی و تمامی مراجع قضائی و زندان ها نسبت به صدور این احکام اعتراض کرد و خواهان آزادی بی قید و شرط زندانیان سیاسی شد.

سازمان مان از تمامی فعالین سیاسی و اجتماعی خارج از کشور می خواهد که از هر طریق ممکن افکار عمومی جهان را نسبت به موج اعدام هایی که در راه است، آگاه کرده و ضمن سازماندهی حرکت ها وتجمعات گوناگون، از تمامی نهادهای مدافع حقوق بشر بخواهند که فشار جهانی بر حاکمان جنایت کار رژیم جمهوری اسلامی را تشدید کنند.

جان دستگیرشدگان و زندانیان سیاسی در خطر است. برای نجات جان آن ها بی توجه به وابستگی سیاسی و سازمانی شان، باید با تمام توان خود وارد عمل شویم. فردا ممکن است دیر باشد.

سرنگون باد جمهوری اسلامی

زنده باد آزادی ، زنده باد سوسیالیسم

هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر)

28 آبان ماه 1388ـ 19 نوامبر2009

اعلامیه هیئت اجرائی سازمان در باره عملیات انتحاری در بلوچستان

اکتبر 19, 2009

اعلامیه هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران(راه کارگر)

به مناسبت عملیات انتحاری در بلوچستان

عملیاتی در خدمت چرخه ی خشونت

در صبح روز یک شنبه 26 مهرماه 1388 در شهر «پیشین» در حدفاصل شهرهای «سرباز» و «چهاربهار»، اجتماع همایش طوایف و قبائل بلوچ و فرماندهان سپاه، طی یک عملیات انتحاری، منفجر شد و بیش از 40 کشته و ده ها زخمی بر جای گذاشت. در میان کشته شده گان چندین تن از فرماندهان سپاه، معاون فرمانده ی نیروی زمینی و فرمانده سپاه قدس در شرق کشور، فرمانده سپاه سیستان و بلوچستان، فرمانده سپاه ایرانشهر… ؛ تعدادی از سران قبایل و مردم بلوچ حاضر در همایش، دیده می شوند. جندالله به رهبری عبدالمالک ریگی با انتشار بیانیه ای مسئولیت این عملیات را بر عهده گرفت و عبدالواحد محمدی سراوانی را به عنوان فرد انتحاری معرفی کرد. جندالله عملیات تروریستی » شهرپیشین» را پاسخی به جنایات رژیم در بلوچستان از جمله اعدام جوانان بلوچ و روحانیون سنی اعلام کرد. در پاسخ به این عملیات انتحاری، سردار محمد پاکپور فرمانده نیروی زمینی سپاه گفت:» پاسخ سپاه به گروهك‌هاي معاند در كشور بسيار سخت و كوبنده خواهد بود».
وقوع چنین عملیات تروریستی در شرایطی که سپاه پاسداران نه تنها مسئولیت حفظ امنیت بلوچستان بلکه کنترل کل کشور را در اختیار گرفته است، فرصتی طلائی می دهد تا طرح های سرکوبگرانه ی خود علیه جنبش نوپای مردمی را به بهانه ی مقابله با اقدامات تروریستی در بلوچستان و کردستان توجیه کند. روشن است که سپاه پاسداران، به دنبال ضربه سهمگینی که متحمل شده است، مجددأ چوبه های دار را در بلوچستان بر خواهد افراشت و جوانان بیگناه بلوچ را به اتهام همکاری یا همراهی با جندالله به دار خواهد آویخت. امری که محمد مرزیه دادستان زاهدان بر آن تاکید کرد وقتی که گفت: «در این خصوص کسی بازداشت نشده و مظنون خاصی وجود ندارد، اما تعدادی که قبلأ از این گروه دستگیر شده اند پرونده هایشان در حال رسیدگی است و احتمالأ در آینده نزدیک مجازات خواهند شد». و به این ترتیب چرخه خشونت و تروریسم دولتی و ضد دولتی قربانیان تازه ای خواهد گرفت.
کشته شده گان عملیات انتحاری شهر «پیشین» تنها فرماندهان سپاه نبودند. تعدادی از سران قبایل و عشایر و مردم بلوچ نیز در جریان این اقدام به قتل رسیدند. روشن است کشته شدن سران قبایل از سوی هر نیروئی که صورت گرفته باشد، بی پاسخ نخواهد ماند. به جریان افتادن سیاست انتقام گیری میان قبایل بلوچ نه تنها جنگ برادر کشی را به میان مردم بلوچ خواهد کشاند، بلکه بهترین فرصت را به سپاه و دولت جمهوری اسلامی می دهد که بر آتش درگیری های قبیله ای به بهانه ی خونخواهی، بدمد و بخشی از قبایل را علیه بخش دیگر تجهیز و تسلیح کند. از این منظر هم عملیات انتحاری شهر «پیشین» بهترین هدیه به سرکوب گران جمهوری اسلامی است که خود را منادیان وحدت شیعه و سنی و فارس و بلوچ بنامند و از فرصت پیش آمده بیشترین بهره برداری را بنمایند.
عملیات انتحاری منطقه «پیشین» هر چند از سوی سازماندهندگانش عملیاتی در پاسخ به جنایات جمهوری اسلامی در بلوچستان، اعتراضی به صد ها اعدام و قتل، اعلام نفرتی به حکومت نظامی اعلام نشده در بلوچستان، و فریادی برای به رسمیت شناخته شدن حقوق پایمال شده ی مردم این دیار تلقی شود، اما به علت ماهیت خود نمی تواند همبستگی و همراهی مردمی چه در ایران و چه در جهان را جلب کند. اگر تظاهرات میلیونی و مسالمت آمیز توده ای مردمی در چند ماه اخیر در سراسر کشور علیه دستگاه ولایت و دولت جمهوری اسلامی، همبستگی ملی و حمایت جهانی را به دنبال داشت و چهره کریه خشونت جمهوری اسلامی را بر همگان آشکار ساخت، عملیات انتحاری «پیشین» به این چهره ی کریه خشونت اسلامی، زمینه سوءاستفاده عطا می کند و چهره ی مظلومیت مبارزه مردم بلوچ را تیره و تار می سازد.
سازمان ما ضمن محکوم کردن جنایات جمهوری اسلامی در بلوچستان، ضمن حمایت قاطع از مبارزه مردم بلوچ برای رسیدن به حق تعیین سرنوشت خود و زندگی داوطبانه در ایرانی همبسته، متحد و آزاد در کنار دیگر خلق های ساکن کشور، عملیات منطقه ی «پیشین» و عملیات مشابه آن که از سوی گروه جندالله و دیگر گروه های مسلح خودمختار محلی انجام می گیرد را به نفع مبارزه ملی مردم بلوچ نمی داند. مبارزات ملی و توده ای مردم بلوچ در صورتی که بتواند با مبارزات توده ای و سراسری مردم ایران پیوند بخورد، می تواند در راستای اهداف خود گام های استواری بردارد و مانع از آن شود که این مبارزات و فداکاری ها، مورد بهره برداری نیروهایی شود که در راستای اهداف و منافع نیروهای سلطه جو و یا رقیبان منطقه ای و مذهبی قرار گیرد.

سرنگون باد جمهوری اسلامی
زنده باد آزادی زنده باد سوسیالیسم
هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر)
27 مهرماه 1388ـ 19 اکتبر 2009